روزنامه گل
دکتر فرزاد بیگی - وقتی پیرمرد روس بد عهدی کرد و با اولین ندای «رفقا»ی قدیم، تراکتور را تنها گذاشت، قرعه به نام «پاکو خمز» افتاد. اسپانیایی آتشین مجازی که با سابقه کار در لالیگا به تبریز میآمد. تیم تحت مالک زنوزی مطلق انتخابهای بد و عجولانه کم نداشته و اسمهای بزرگ اما بیانگیزه و تمام شده بسیاری را به ایران فرا خوانده است. خمز اما انصافا یکی از آنها نبود. او باانگیزه و مبارزهجو نشان داد و تأثیر عملکردش خیلی زود بر اهالی فوتبال آشکار شد.
البته که خمز در شرایطی هدایت تیتیها را در واپسین روزهای پاییز 1401 بر عهده گرفت که آنها به تازگی همراه با قربان بردیف راه افتاده و نشانههایی از آینده درخشان را بروز داده بودند. باهمه این حرفها پذیرفتن هدایتی تیمی ناشناس آن هم در لیگی با مختصات لیگ به اصطلاح حرفهای خلیج فارس ریسکهای ویژهای دارد. تطابق با فراز و فرودهای معمول و غیر معمول فوتبال ایرانی کار هر کسی نیست و بسیاری از بیگانهها را تا مرز جنون پیش خواهد برد. خمز اما بر اوضاع مسلط شد و سربازان منضبط بردیف را تحت کنترل در آورد. تیم او فوتبال قابل احترامی بازی میکرد و پرشورها را بار دیگر به یادگار کشاند.
برای فصل اول، قرار گرفتن در رتبه چهارم لیگ بیست و دوم و کسب سهمیه آسیایی راضی کننده به نظر میرسید. بخصوص که تیم تحت امر او با سلیقه به غایت متفاوتی بسته شده بود. نگاه قربان بردیف روس با نگرش خمز اسپانیایی درست به اندازه خلق و خو و احوالات شخصی دو سرمربی با یکدیگر منافات داشت.
در هرحال انتظار میرفت بااعمال برخی تغییرات، تراکتور موفق فصل بیست و دوم حفظ و ترمیم شود. اوضاع اما معمولا در باشگاه تبریزی مطابق انتظار پیش نمیرود. موفق ترین تیم فصول اخیر تیتیها با بیشترین حجم تغییر مواجه شد. یک دگردیسی عمیق از دروازه تا خط آتش. وقتی ماتادور تندخو از تعطیلات بازگشت با مجموعهای کاملا جدید روبرو بود. مرد اسپانیایی سعی کرد با توسل به حرفهای گری و اینکه این قبیل امور از در حیطه اختیارات و وظایف او نیست از آنچه اتفاق افتاده حمایت کرده و تا جایی که مقدورست از انتقاد و اعتراض دوری کند، هرچند نشانههای نارضایتیاش در مصاحبههای چند هفته نخست لیگ غیر قابل کتمان بنظر میرسید.
این تصمیم نبوغ آمیز کاربدستان تراکتور، تیم را به ابتدای خط استارت و حتی عقبتر باز گردانده بود. اگر خمز تیم فصل پیش را نمیشناخت، دستکم آن مجموعه تحت هدایت بردیف به نظم و هارمونی رسیده بود. موهبتی که بازیکنان تازه آمده از آن برخوردار نبودند. ثمره نامبارک این تغییرات حداکثری دو شکست مقابل سپاهان و پرسپولیس در دو بازی نخست لیگ، باخت به شارجه و حذف زود هنگام از لیگ قهرمانان آسیا و تحت فشار قرار گرفتن زود هنگام تراکتور تبریز بود.
البته که خمز باز هم بر اوضاع مسلط شد و تراکتور جدید را آرام، آرام به جمع مدعیان باز گرداند. پسران تبریز در حدود هفته بیستم به ضلع سوم قهرمانی تبدیل شده بودند. لغزش در 3 بازی متوالی خانگی اما اوضاع را به ناگهان دگرگون کرد. دو تساوی پر انتقاد مقابل سپاهان و آلومینیوم و شکست تحقیرآمیز در مصاف با ذوب آهن بدترین شروع برای سال جدید بود. نتایجی که صدای سکوها را در آورد، رابطه نه چندان گرم خمز و رسانهها را حسابی شکرآب کرد و نشستهای غالبا پر حاشیه مربی را به عرصه رد و بدل شدن جنگ و جدال کلامی مبدل نمود.
وقتی معاون اجرایی باشگاه دست به استوری برد و همگام با رسانههای محلی و سکوهای یادگار، سرمربی را به باد انتقاد گرفت، معلوم شد که اوضاع خوب پیش نمیرود و ستاره بخت و اقبال مرد صورت سنگی در مسیر افول قرار گرفته است.
در هر حال پاکو خمز به اجبار یا رغبت، دوستانه یا همراه با سوء تفاهم و به دلایل ورزشی یا غیر ورزشی از تراکتور جدا شد و خیلی زود از ایران رفت. بااینهمه باید اذعان کرد که کسب معدل 1.83 امتیاز در هر بازی هرگز نتیجه غیر قابل دفاعی نیست. آنهم در شرایطی که مربی اسپانیایی دخالتی در جابجایی بسیاری از بازیکنان نداشت و خیلی از مهرهها بدون هماهنگی و صلاح دید او به خدمت گرفته شده بودند.
مرد همیشه خشمگین در شرایطی تراکتور را ترک کرد که روزگار حضورش در تبریز بیش از همه با شکست 7 گله در مصاف با استقلال، حذف زود هنگام در آسیا، ناکامی ادامهدار و تقریبا همیشگی مقابل بزرگان و مدعیان و البته تقابل و جنگ دائم با برخی رسانههای محلی بیاد آورده خواهد شد. او شاید شایسته فرصت بیشتری بود، هرچند با استانداردهای تیم تبریزی تا همین حالا هم زیاده از حد در تراکتور ماندگار شده بود.