روزنامه گل
من این روزها در بهترین شرایط آمادگی خودم هستم و تصمیمی برای خداحافظی از تیم ملی ندارم.»؛ این بخشی از اظهارات جدید احسان حاجصفی است که پس از پایان جام ملتهای آسیا، برای چندمین بار بر ادامه حضورش در تیم ملی پافشاری میکند. خیلیها عقیده دارند بعد از دو ناکامی پیاپی در جامجهانی و جام ملتهای آسیا، امروز بهترین زمان ممکن برای تغییر نسل و پوستاندازی است، اما کاپیتان تیم ملی که از زمان دلار هزار تومانی و پراید شش میلیونی در این تیم توپ زده، حاضر نیست داوطلبانه جای خودش را به جوانترها بدهد. خیلی هم عالی!
در مورد کیفیت فنی فعلی حاجصفی بهتر است کارشناسان متخصص نظر بدهند و ما چیزی نگوییم، اما اکنون زمان طرح یک سوال مهم در مورد این بازیکن است؛ این که او در این سالها تا چه اندازه در ایفای نقش کاپیتانی و رهبری تیم ملی موفق بوده و به خودش در این زمینه چه نمرهای میدهد؟ در تیمی که حاجصفی کاپیتانش بوده، کودتا شده، سرمربی موفق را برداشتهاند و سرمربی قبلی را آوردهاند، رییس فدراسیون را عوض کردهاند و جلوی پای نفر قبلی فرش قرمز انداختهاند، بازیکنان به علنیترین شکل ممکن به دو دسته تقسیم شدهاند و رسما علیه هم پست و استوری گذاشتهاند، هر کسی دلش خواسته سرش را پایین انداخته و سراغ گپ و گفت با مقامات سیاسی رفته و از آنها حواله خودرو و سایر پاداش و امتیازات را «گدایی» کرده است… در تمام این بزنگاهها، شما کجا بودی آقای سرگروه؟!
حقیقت آن است که حاجصفی کاپیتان یکی از آشفتهترین و «هر کی، هر کی»ترین تیمهای تاریخ فوتبال ایران به شمار میآید. بعید است در این معرکه چیزی برای افتخار و مباهات باقی مانده باشد و از این منظر، چسبیدن احسان به این تکه پارچه کمی شگفتانگیز به نظر میرسد. هرچند او قبلا نشان داده اعتبار چندانی برای این ارزشها قائل نیست؛ آن زمان که به راست راهنما زد و ناگهان به سمت چپ پیچید!