نامه معروف خواجه نوری به خسروانی چه بود
98043
راز انحلال باشگاه شاهین
27 دی 1402 09:55
قسمت جهارم – محمدرضا طهرانی - مرحوم مهندس عبدالله خواجه نوری مدیر عامل وقت باشگاه شاهین در سال ۱۳۶۷ در پاسخ به نامه مرحوم سپهبد پرویز خسروانی موسس و رئیس باشگاه تاج ، رقیب دیرینه شاهین که در خارج از کشور زندگی می کرد، از انحلال باشگاه شاهین پرده بر می دارد.

روزنامه گل

قسمت جهارم – محمدرضا طهرانی - مرحوم مهندس عبدالله خواجه نوری مدیر عامل وقت باشگاه شاهین در سال ۱۳۶۷ در پاسخ به نامه مرحوم سپهبد پرویز خسروانی موسس و رئیس باشگاه تاج ، رقیب دیرینه شاهین که در خارج از کشور زندگی می کرد، از انحلال باشگاه شاهین چنین پرده بر می دارد :

دوست عزیزم پرویز خان؛از خدا می خواهم که خود وخانواده ات تندرست و خوش و خرم باشید. مرقومه با محبت هفته پیش به دستم رسید واز دیدن خطتت وخبر سلامتت خوشحال شدم. منم ديده به‌ نامه ات کردم باز --- چه شکر گویم ای کار ساز بنده نوار چون نامه ات هفته گذشته به دستم رسید، از ادب به دور است در نوشتن آن امساک کنم !افسوس که یاران ورزشی ودوستان زیادی همه از هم جدا شده وهریک به ناچار به غربت سرایی در گوشه وکنار دنیا پراکنده و دوران واپسین زندگی را به دور از ميهن عزیز به سر می برند!شما در نامه خود به چندنکته اشاره کردید و نسخه ای از روزنامه تاج را هم پیوست کرده اید! ولی چون من در باره برخی از آن مطالب آگاهی ندارم ، خود را واجد شرایط برای اظهار نظر نمی دانم ولی در باره چند موضوع اساسی دیگر به ویژه لغو پروانه باشگاه شاهین اشاره رفت که امیدوارم فرصت داشته باشید تا حداقل از چگونگی وراز انحلال باشگاه شاهین شما را روشن کنم‌:

چه گویمت که از سوز درون چه می بینم--- زاشک پرس آن همه حکایت که من دارم .

پرویز خان! همان گونه که شما از تاج جدایی ندارید ، من هم از شاهین گسستنی نیستم ! ومجبورم راز درون خود را از سینه بیرون بریزم!در آغاز باید بگویم که من شما را در عنفوان جوانی با چهره ای شاداب و موهای مشکی ولباس نظامی ومچ پیچ های جناقی وپوتین های براق ودو چرخه کورسی در کوچه نظامیه، میدان بهارستان به یاد دارم! اگر چه در اثر بالا رفتن سن، شکل ها تغییر می کند وحافظه کم می شود ! اما من همیشه برای شما وبرادران خسروانی که جزو نخبگان بودند ، احترام قابل بوده و هستم‌. بدون پرده باید بگویم که در جریان کارهای ورزشی در باشگاه تاج وگردانندگان آن اختلاف اصولی داشته وبا روش‌های کاری آنان به هیچ روی هماهنگی نداشته ام ! ولی اغلب مشکلات را ، با حوصله و درایت دکتر اکرامی بین یکدیگر حل وفصل می کرديم. پرویز خان! خوب می دانید افرادی مختلف در روزنامه ها ومجلات گوناگون در باره موضوع لغو پروانه باشگاه شاهین ومحرومیت بازیکنان مقاله ها نوشتند و هریک با برداشت ویژه خود سخن ساز کردند!چندی از این مقالات با واقعیت نزدیک بوده است، اما دسته دیگری با محوریت مجله کیهان ورزشی و مهدی دری به کلی از حقیقت به دور بوده است!! وچه بسا که در این زمینه گفته های نادرست و یک جانبه زیادی گفته اند!!البته در بررسی اتفاقات روزگار نمی توان حقیقت را برای همیشه پوشاند ! پس پرویز جان از شما یک درخواست دارم که سرگذشت مرا بدون حب وبغض بخوانید و سپس منصفانه وبی طرفانه قضاوت کرده واگر نظرات شما به جز این نمی باشد ، برایم بنویسید. پس این است عین حقیقت از آن چیزی که اتفاق افتاده است :

پرویز خان! اکنون نه شما سپهبد ید با آن لشگر تان! و نه من مدیرعامل باشگاه شاهینم با هواداران بی شمارش.پس بدون توجه به حساسیت جاه ومقام اداری وسایر منظورات، می توانیم با فکری آزاد و بدون واهمه از این وآن ، حادثه شوم آن روز امجدیه را مورد بررسی و قضاوت خود قرار دهيم . من به سهم خودم عین آن چه اتفاق افتاده را برایتان می آورم.

در تیر ماه ۱۳۴۶ که مسابقات فوتبال باشگاه‌های تهران در جریان بود ، رقابت شدیدی بین تيم های تاج وشاهین ودارایی و تهران جوان وجود داشت ، تيم شاهین تا هفته دهم‌ آهنگ بردن جام باشگاه‌ها را داشت ولی عده‌ای از پیروزی های شاهین دل خوشی نداشتند!! درآن زمان ریاست فدراسیون با سرهنگ حسین سرودی و دبیری آن به عهده علی اصغر یمین بود . همان طور که مطلعید ، اين دو نفر وسایر اعضای فدراسیون همگی از طرفداران تاج و دارایی بودند که از پیروزی های شاهین دل چرکین وغضبناک می شدند !! و امیدشان بر آن بود که یکی از این تیم های مورد نظر شان بتواند شاهین را متوقف ونوار پیروزی های آن را پاره کند !!

موجباتی که در آن روز حادثه آفرین وغمناک باعث شد ، طراحی همه جانبه فدراسیون فوتبال برای بازنده کردن شاهین به این ترتیب بود :

۱) داور مسابقه آقای داود حیدری انتخاب شده بود! که از بازیکنان قدیمی دارایی وطرفدار سر سخت این تیم بود!!

۲) خط نگهداران هم از نزدیکان باشگاه دارایی واز دوستان نزدیک حسین فکری رئیس باشگاه تهران جوان بودند !!

۳) درب جایگاه مخصوص فقط برای هواداران دارایی و تاج وتهران جوان گشوده می شد ! واز حضور دیگران ممانعت می کردند!!

با توجه به این نکات ، ابر وباد و مه و خورشید وفلک همه در کار بودند! زیرا این آخرین ترکش وفرصتی بود مغتنم تا تیمی مثل تهران جوان بتواند شاهین را شکست دهد و جلوی پیشرفت واقتدار او را بگیرد وقهرمانی اورا سدکند .پرویز خان! شما خوب می دانید که در فوتبال اگر بازیکنی خطا کند ، داور بار اول به اواخطار داده وبرگ زرد رانشان می دهد! وچنانچه همان بازیکن برای بار دوم مرتکب خطا شود ، آنگاه داور حق دارد اورا از زمين اخراج کند.پس چرا داور بازی ابراهیم آشتیانی را که تمامی ۲۰ دقیقه اول از سمت راست نفوذ می کرد، به علت خطاو بدون اخطار قبلی از زمین اخراج کرد.البته تماشاگران شگفت زده شدند ،اما اعتراضی نکردند، چون مطمئن بودند، شاهین جبران‌ خواهد کرد.پرویز خان! ده دقیقه گذشت و تهران جوان یک گل هم وارد دروازه شاهین کرد ! گروهی از هواداران تاج و دارایی و تهران جوان همراه مسولین وکارکنان فدراسیون فوتبال درجایگاه مخصوص از شادی به هوا پریدند ودر پوست خود نمی گنجیدند.در وقت استراحت دکتر امیر مسعود برومند سرپرست باشگاه شاهین نامه ای به من داد که در آن نسبت به یک بازیکن تهران جوان به‌ نام " طیبی " که اجازه شرکت در هفته دهم‌ مسابقات را نداشت، اعتراض شده بود واز من خواست تا نامه را به رئیس فدراسیون بدهم . من برای تسلیم نامه به سرهنگ سرودی که در جایگاه مخصوص نشسته بود ، رفتم . وی با ناراحتی از دریافت نامه خودداری واز من خواست تا نامه را به آقای یمین دبیرش بدهم وخودش هم پشت سرم وبه‌ دنبالم به راه افتاد! درطول راه ناگهان فریاد جمعیت به هوا برخاست! و من دریافتم که شاهین گل مساوی را به ثمر رساند! این گل عصبانیت سرهنگ سرودی را بیشتر کرد وبا شتاب خود را به من رساند وبه سوی من یورش برد و با صورتی برافروخته ودهان پر ناسزا دست درازی به سویم، آغاز کرد و علی اصغر یمین و دونفر دیگر از فدراسیون به‌ او پیوستند ومرا زیر مشت و لگد گرفتندوحادثه ای آفریدند که تا آن روز کسی به خواب ندیده بود .پرویز خان ! بگذریم ،

صدمات جسمی و روحی ام آن چنان بود که اکنون پس از گذشت سال‌ها ، هرگاه به یاد می آورم ، سوهان روح ام شده وزجرم می دهدپس می پردازم به دنباله مطلب :من از بازوی خود، دارم بسی شکر ---- که زور مردم آزاری ندارم .علت خشم شديد سرهنگ سرودی و فدراسیونی ها به سبب‌ این چند علت بود:

۱--- مسابقه شاهین وتهران جوان با تمام طراحی وتلاش های فدراسیون سرودی به سود شاهین در جريان بود .

۲‐-- سرهنگ سرودی زمانی که پشت سرم به راه افتاد ، با خانمی به نام " سوری " که از طرفداران سرسخت شاهین بود ،مواجه که در اعتراض به داوری با سرودی به مشاجره پرداخت و سوری در حضور تماشاگران سیلی محکمی به گوش سرهنگ سرودی نواخت!!

۳--- سرهنگ سرودی با آگاه شدن مفاد اعتراض نامه شاهین که مطابق آیین نامه بود ، خشمگین تر می شود.در گیری با پادر میانی چند نفر از آقايان باوجدان و با شهامت همچون سروان محمود بیاتی، مهندس خبیری رئیس هیات فوتبال تهران وسروان مسعود ماهتابانی که از دوستداران باشگاه شاهین بود ، مرا از چنگ سرهنگ سرودی و فدراسیونی ها نجات‌ دادند اما آقايان دیگر همچون اکبر محب ،ادبخواه ، حاجیان، ممقانی، سروان مهاجرانی و برادر سرهنگ سرودی کوچکترین واکنشی برای جلوگیری از حملات وحشیانه فدراسیونی ها از خود نشان نداده اند.سروان مسعود ماهتابانی با دلجویی و ملاطفت من و پسر ۹ساله ام را که در تمام طول مدت شاهد این وقایع تلخ بود ، از پلکان امجدیه پایین آورد! درهمین هنگام صدای فریاد تماشاگران ورزشگاه امجدیه را به لرزه درآورد.ماهتابانی با خوشحالی به من گفت: شاهین یک گل دیگر زد وامید بد خواهان شاهین از بين رفت.نیمه دوم به‌ کلی ورق برگشته بود وتوپ گرد چند بار راهش را به دروازه تهران جوان باز کرد .چون ساعت از ۱۰ شب گذشته بود ، مسعود ماهتابانی مردانگی کرد وبا ماشین جیب راهنمایی و رانندگی من وکودک خردسالم را به کاظم آباد ضرابخانه محل سكونت ام برد !! از او بی نهایت تشکر دارم . دور باد فلک از جان وتنش!

( ياد آور می شود که سروان مسعود ماهتابانی کاپیتان تیم ملی بسکتبال کشور واز دوستداران باشگاه شاهین بودکه بعدها به درجه سرهنگی وریاست راهنمایی و رانندگی کشور رسید وسرانجام در دریای بابلسر غرق شد وجان به جان آفرین تسلیم کرد .

خدایش بیامرزد و روحش شاد .)همان شب وپس از پایان مسابقه سرهنگ سرودی باشتاب جلسه‌ ای در فدراسیون فوتبال در ضلع شمالی امجدیه تشکیل داد و صورتجلسه ای تنظیم کرد که در آن من به پاگون سرهنگ سرودی و شخص شاه توهین وبی احترامی کردم!!! واز ساواک خواسته می شود که من وباشگاه شاهین باید تنبیه شویم !!! وتمامی اعضای فدراسیون ونیز حسین فکری مدیر باشگاه تهران جوان وعلی اصغر یمین دبیر فدراسیون هم پای آن گزارش را با امضای خود صحه می گذارند.صبح روز بعد سرهنگ سرودی نسخه ای از گزارش را به‌ منوچهر قرا گوز لورییس وقت سازمان تربیت بدنی می دهد !! وحوادث مسابقه را آن طور که مورد نظرش بود،تشریح می کند!! ومی گويد: از این پس ورزشگاه امجدیه در معرض خطر واغتشاش مردم است!!! وتقاضای لغو پروانه فعالیت باشگاه وتبعیدی ام را می کند !!قراگو زلوهمان روز دستوری به شماره ۶۱۴۵ مورخ ۱۷/ ۴ / ۱۳۴۶ صادر می کند و هیاتی را به ریاست سردار سرتیپ امیر اسعد شاه خلیلی از مدیران در بار شاهنشاهی وافرادی همچون منصور امیر اشراقی، احمد ایزدپناه، ذوالقرنین و داود نصیر ی را تعیین می کند و می خواهد سریعا به این واقعه رسیدگی و گزارش نمایند!!سرودی وقتی از این موضوع آگاه می شود ، نزد تیمسار خاتم فرمانده نیروی هوایی وشوهر خواهر شاه می رود و می گوید : مدیر باشگاه شاهین به‌ هر چه نظامی وشخص شاه اهانت می کند و بایستی هر چه زودتر پروانه باشگاه شاهین لغو ومدیر این باشگاه تبعید شود!!!تیمسار خاتم همراه با رئیس ساواک به ملاقات قراگزلو می رود ودر جلسه ای قراگزلو روادارمی کند تا با شاه ملاقات کرده و ماجرا را به اعلیحضرت گزارش کنند .پرویز خان ! لطفا دقت کنيد و به بينيد چه کسانی مبارزه ورزشی را تبدیل به مبارزه سیاسی کرده اند!وچگونه مردمان بی‌گناهی را که هدفی جز خدمت واعتلای فرهنگ و ورزش کشور نداشتند ، بدون خطایی مقصر قلمداد کردند وآن ها را گرفتار دستگاه امنیتی و انتظامی کشور کردند!!پرویز خان! شما خوب می دانید ، اين بهترین فرصتی بود تا در برابر رزم جویان شاهین تایید شاه را برای سرنگونی باشگاه شاهین بگیرند وپر واضح است که آسان ترین کار برای ساواک لغو پروانه فعالیت باشگاه شاهین بودوبه‌ این ترتیب صبح روز سه‌شنبه ۲۰ تیر ۱۳۴۶ اطلاعیه سازمان تربیت بدنی در مورد لغو پروانه فعالیت باشگاه شاهین برای همیشه صادر شده است!!!لغو پروانه باشگاه شاهین شکست دردناکی بود برای فوتبال کشور ! شاهین را چنان بر زمین زدند که با بال های شکسته وپر های ریخته اش دیگر توان بلند شدن از زمین وپرواز را نداشت! حتی سپهبدی چون شما با چند ستاره وتاج بردوش وباقدرت وبا داشتن سمت ریاست سازمان تربیت بدنی نتوانست شاهین را نجات دهد!! وپروانه شاهین را باز گرداند .آری شما هم نخواستید شاهین را دوباره به میدان بر گردانید !! چون مجددا موی دماغ تان می شد واز فتوحات شما برای منافع شخصی تان جلوگیری می کرد !! حتی شما می دانستید، با پرونده ای که دست پرورده سرهنگ سرودی و ساواک دستگاهی که شما با آن همکاری می کرديد، مرا از کشور تبعید کرده اند.پرویز خان! شما می توانستید از نزدیکی باشاه وساواک استفاده کنید وآن چه را که درست بود ، به نظر آن ها می رساندید وشاه را وادار به تصمیم وتجدید نظر می کردید!!؟ پرویز خان ! بی پروا می گويم : این گونه ظلم ها که بر شاهین رفته بود نه دستورات آسمانی و خدایی بود ونه نظر شاه!!بلکه فکر واندیشه وکار خودسرانه افرادی کوتاه فکر وزورگو وجاه طلبی بود که در برابر از بین رفتن آموزشگاه وکارگاه آدم سازی چون شاهین سود می بردندواز شاه انتظار پاداش وترفیع درجه داشتند.آری پرویز خان ! با این که شما یک پای تان در دربار بی بار و پای دیگرتان در ژاندارمری بی مرزو تکه ای از پایتان هم در کارهای ورزشی. اما ، ما ۵۰ سال سوختیم و ساختیم وبرای تعلیم و تربیت بازیکنان وگسترش و تعالی ورزش کشور از جان ودل ومال خود دريغ نداشته ایم . پرویز خان! آفرین که برایم نامه نوشتی! وباعث شدی که من اسرار نهان رابرای اولین بار فاش سازم !!خوشبختانه شما دیگر امروز در سایه تفنگ وسرنیزه نیستی که مردم از شما بترسند و هر دوی مان در کشور بیگانه وبه‌ دور از ميهن عزیز به سر می بریم!! با این تفاوت که شما فراری انقلاب اسلامی هستید ومن تبعید دست پرورده امثال شما ها . با این حال در صدد دادخواهی وبازگشت حیثیت خودم وباشگاه شاهین هستم ، اما:به کجا برم شکایت ، به که گويم این حکایت --- سر مردمان بریدن ، بی جرم و جنایت!!

#پیج رسمی روزنامه گل
داغ ترین خبرها
تازه ترین خبرها