بحران پرسپولیس و جایگاه یحیی
97061
او همیشه باز میگردد
01 دی 1402 11:36
یک برد در نه مسابقه. توقف در ملاقات با قعرنشین مطلق لیگ برتر. برزخی ترین روزهای یحیی در پرسپولیس. میبینی رفیق! چشم سفیدی الهه فوتبال و فراموشکاری اهالی آن را میبینی؟ 

روزنامه گل

دکتر فرزاد بیگی - یک برد در نه مسابقه. توقف در ملاقات با قعرنشین مطلق لیگ برتر. برزخی ترین روزهای یحیی در پرسپولیس. میبینی رفیق! چشم سفیدی الهه فوتبال و فراموشکاری اهالی آن را میبینی؟ فاتح سه گانه هم که باشی؛ به فینال آسیا هم که برسی؛ با اولین نشانه های ناکامی به صلابه ات می کشند. این ذات و شناسنامه فوتبال جهان سومی ماست. مردم درست یا غلط تقاص همه ناکامی ها و نامرادی های روزگار نفرینی شان را از تو میخواهند؟ انگار یادشان میرود این فقط یک بازیست و هیچ وقت قرار نبوده آلترناتیو نداشته هایمان باشد. مسکن محرومیت ها و تبعیض ها و فراموشخانه ای برای از یاد بردن تزویرها و اختلاس ها و رانت. اف بر فوتبال اگر چنین مسوولیتی داشته باشد. ننگ بر فوتبال اگر به افیون توده ها تبدیل شود.

شاید مثل پیرمرد کروات باید به موقع، در اوج و بعد از فتح همزمان لیگ و حذفی میرفتی. حتی فرهاد آبی ها هم ریسک نکرد. توفیق سخت به دست آمده اش را به حراج نگذاشت. با اولین جام، خانه را به امان خدا رها کرد و رفت. رفت تا افسانه شکست ناپذیری اش ماندگار و خدشه ناپذیر بماند. رفت تا سایه اش بالا سر نیمکت آبی و همه صاحبانش سنگینی کند. تو هم باید میرفتی رفیق. این را نه تنها رفتار پروفسور و فرهاد که تجربه همه باتجربه های عالم فوتبال میگوید. هرچند تو از اول هم از تجارب و آزمون و خطای دیگران بی نیاز بودی. دست کم دوبار نامهربانی روزگار و خروج غیر منصفانه از جوخه سرخ را بجان خریده و تحمل کرده بودی. هم به عنوان بازیکن و هم در کسوت مربی.

حالا که ماندی، حالا که نرفتی، حالا که قمار به چالش کشیده شدن سزاواریها و افتخارهایت را بجان خریدی اما باید می دانستی که ماندن هم آدابی دارد جان برادر. یا باید زنگی زنگ بود یا رومی روم. نمیشود هم عاشق بود؛ هم کاسب. هم پاکباخته بود هم حسابگر. آخر یکجایی دم خروس این تناقض بیرون میزند یحیی جان. تو که بیشتر از پروفسور و سایر اجنبی ها، پرسپولیس و مناسباتش را میشناختی. تو که میدانستی گاهی بی انضباطی مالی و مدیریت قرون وسطایی باشگاه و تصمیمات دلبخواهی و خلق الساعه بالادستی ها چه با این تیم و کادر فنی و هوادارنش میکند. نه اینکه پول نباشد؛ هست؛ بعضی وقتها خوب و بی حسابش هم هست( نمونه اش دلارهای زبان بسته ای که به بنجل ها و تلکه بگیرها و کفتر بازهایی مثل راددوشویج و استوکس و دی کارمو می دهند.) همه میدانند که برای گرفتن دستمزد در مجموعه سرخابی باید سعه صدر داشت، به قول قدیمی ها مشتی گری و یا به باور امروزی ها مدارا کرد. باید انصاف داد و آشفتگی های مالی باشگاه را با تشویق های یکصد هزار نفری، دنبال کننده های میلیونی و مزیت های غیر قابل انکار شهرت و محبوبیت تصاعدی بوجود آمده «یر به یر« کرد. باید کمی فقط کمی پرسپولیسی بود. بخدا که نه تاریخ مصرف این حرفها گذشته و نه این قبیل ارزش ها، موهومات دهه شصتی اند. چشممان را باز کنیم، همین امروز در ناف حرفه ای گری فرنگی هم همین ارزش ها فوتبال را زنده و زیبا و خواستنی نگاه داشته اشت. همه فوتبال نه در تیم های متمول «پترو شیخ» های تازه بدوران رسیده خلاصه میشود و نه در صنعتی های برخوردار خودمان. فوتبال واقعی مال انزلی چی ها، قایمشهری ها، آبادانی ها، رشتیها و تبریزیها بگیر تا حومه نشینان شرقی برلین و حلبی آباد های جنوب مادرید است. از ملوان و صنعت تا «یونیون برلین» و «رایو والکانو» و«شیفیلد» و «لوتون». خدا آنروز را نیاورد که فوتبال به بنگاه شرط بندی، پول شویی، دیکتاتور شویی و محملی برای قهرمانی متمول های تازه بدوران تبدیل شود. فوتبال نه با دلارهای بن سلمان و رتکلیف و گلیزرها که با خون فروشی هواداران «یونیون» و هل هله انزلی چی ها زنده مانده است.

بگذریم... حرف حرف می آورد آقا یحیی! اگر اعتبار بازگشت فصل پیش، درو کردن جام های قهرمانی و جاگذاشتن غیر منتظره سپاهان و مورایس و خبرنگار مجیزگوی تلویزیون محلی مال شما و رفقاست؛ از هم گسیختگی و اوضاع نابسامان امروز هم به جنابتان میرسد. اصلا همه این سالها با دو نسخه متفاوت و متضاد از گل محمدی مواجه بوده ایم. یحیای بهانه گیر و یحیای مبارزه جو. مرد؛ کل روزگار بازگشت دوباره اش به ارتش سرخ را در نوسانی غریب بین این دو قطب متنافر گذرانده است.

تو را چه میشود؟ تقریبا در همه فصول گذشته چنین بحرانهایی را پشت سر گذاشته و با افت قوای تیمی و بن بست تاکتیکی روبرو بوده ای. تقریبا به این جاهای فصل که میرسی منتقدانت دست بکار میشوند و آدمین ها و کانال ها و مجری ها کارت را تمام شده می دانند. تو اما جز یکبار که جامه از تن کنده و با زمین و زمان درگیر شدی؛ در سایر موارد بر چالش ها غلبه کرده و راه درست را یافته ای. نه ادبیاتت الهام بخش است و نه شخصیت و خلق و خوی کاریزماتیکی داری. با این همه فوتبال را بلدی و راه برون رفت از مشکلات را آموخته ای. هر وقت از «بهانه هایت بزرگتری»؛ هم النصر را کنار میزنی، هم از بحران از دست دادن «لوکادیا» میگذری، هم سپاهان آماده و پر مهره «مورایس» را جا می گذاری، هم تاج و تخت از دست رفته را از رقیب سنتی پس میگیری و هم همه افتخارات ممکن را یکجا تصاحب میکنی.

فقط از تو چه پنهان رفیق هنوز نمی دانیم خود واقعی ات کدام است؟ یحیای تسلیم ناپذیر اواخر 1400 یا گل محمدی به گل نشسته اینروزها. البته که تو هم مثل هر آدم دیگری وجوه متفاوتی داری. ملغمه ای از مبارزه جویی و ناامیدی ؛ مجموعه ای از درست ها و غلط ها؛ ضعف ها و قوت ها هستی. یکی مثل همه که از بد یا خوب روزگار در جایگاهی ویژه قرار گرفته است. سرمربی یکی از محبوبترین تیم های آسیا. صاحب یکی از داغترین نیمکت های ایران. سکان دار پرسپولیس و جانشین برانکوی افسانه ای، موفق و البته بسیار هوشمند و سیاستمدار.

میشود همین حالا عطای سرخها را به لقایشان ببخشی، بی خیال ایسلندی های هماهنگ تیفوسی های سرخ شوی و منتظر یک نیمکت بی دردسرتر و پر پولتر باشی. میشود یک بهانه دیگر ردیف کنی و به آنسوی آبهای گرم خلیج دوست داشتنی فارس بروی و تا خدا خدایی میکند بر نگردی. با همه این حرفها اما چشمهای بی قرارت، نگاه نگرانت و بالا و پایین پریدن های کنار زمین ات چیز دیگری میگویند. انگار هنوز برای ناامید شدن زود است. یحیی باز هم همه را شگفت زده خواهد کرد. یحیی همیشه باز میگردد.

#پیج رسمی روزنامه گل
داغ ترین خبرها
تازه ترین خبرها