حمایت از نوستالژی یا برائت از تازه بدوران رسیدگی
95753
رویای بی فروغ تیم ملی
28 آبان 1402 12:32
زعمای قوم و مطلعان امور آگاهند که آفتهایی مانند نالایق پروری، زیرآب زنی، باندبازی، منفعت طلبی، ریاکاری و دودوزه بازی ریشه ای تناور داشته، منحصر به  جماعت ورزشکار و تیم های ملی فوتبال نبوده و قدمتی بسیار فراتر از یک یا دو نسل اخیر دارد. شوربختانه این صفات خانمان برانداز مدتهاست که همزادان نامبارک جامعه ایرانی و مهمانان ناخوانده این ملک و ملت هستند. چه نسل های پرامیدی که زیر پای این دیوهای هفت سر پایمال نشدند و چه آمال و آرزوهایی که در مصاف با این دردهای مزمن و لاعلاج به سرانجام نرسیدند.

روزنامه گل

دکتر فرزاد بیگی - بر اساس عهدی درونی و تصمیمی خود خواسته بر آن بوده ام که در حمایت و یا انتقاد از این تیم ملی فوتبال مطلبی ننویسم و اظهار نظری نکنم. بااینحال نگارنده نه از جایگاه یک ورزشی نویس- که بدون تردید تازه کاری ناشناس و غیر حرفه ای بیش نیست و اساسا در میان غولها و نهنگهای دنیای نشر و رسانه به حساب نیامده و بچشم نمی آید – که از نگاه یکی از میلیونها هوادار علاقه مند و به شدت نگرانی که نزدیک به چهل سال با تیم ملی مملکتش زندگی کرده؛ نسل های متفاوتی از ستاره های بزرگ و کوچک را دیده و دریغ ها و حسرت ها و اشک ها و لبخندهای بسیاری را شاهد بوده است؛ در این مقطع زمانی سکوت را عین خیانت دانسته و ناگزیر به بازگو کردن برخی حقایق تلخ و البته تکراری خواهد بود.

قصد تطهیر هیچ یک از نسلهای گذشته تیم ملی را نداشته و ندارم. حتما تاریخ مکتوب و صد البته حافظه و وجدان جمعی اهالی فوتبال درباره گذشتگان قضاوتهایی داشته و خوب و بد آنها را با نکته بینی و دقت بسیار بررسی خواهد کرد که بقول پروین اعتصامی: « حساب نیک و بد ما نوشته خواهد شد/زمانه را سندی، دفتری و دیوانیست)

زعمای قوم و مطلعان امور آگاهند که آفتهایی مانند نالایق پروری، زیرآب زنی، باندبازی، منفعت طلبی، ریاکاری و دودوزه بازی ریشه ای تناور داشته، منحصر به جماعت ورزشکار و تیم های ملی فوتبال نبوده و قدمتی بسیار فراتر از یک یا دو نسل اخیر دارد. شوربختانه این صفات خانمان برانداز مدتهاست که همزادان نامبارک جامعه ایرانی و مهمانان ناخوانده این ملک و ملت هستند. چه نسل های پرامیدی که زیر پای این دیوهای هفت سر پایمال نشدند و چه آمال و آرزوهایی که در مصاف با این دردهای مزمن و لاعلاج به سرانجام نرسیدند.

«تا بوده همین بوده»؛ این عبارت بغایت آشنا را همه میدانیم. نکته اما اینجاست که تقریبا هیچگاه و هیچوقت اوضاع تا این اندازه وخیم و شرایط تا این حد نگران کننده نبوده است. با توجه به احوالات کنونی و البته بدون تعارف های مرسوم، پرده پوشی های رایج و مصلحت طلبی های کاسبکارانه باید اذعان کرد که حمایت از بخش قابل تأملی از ملی پوشان حاضر، به سخت ترین کار عالم تبدیل شده است. برخی حضرات پا به توپ و گروهی از کاربدستان پنج ستاره همه تپه های ممکن را در نوردیده و با توجه به حمیت بی دریغشان در این فقره؛ جایی برای آباد کردن باقی نمانده است. نه شیوه سلوکشان در تیم ملی و در مواجهه با کادرهای فنی و گروه همبازیان حرفه ایست و نه کنش ها و واکنش های اجتماعی و غیر ورزشی شان قابل دفاع است. جماعتی بی درد و از جامعه جدا افتاده اند که علایم بدخیم تازه بدوران رسیدگی در همه اطوار و رفتارشان ظهور و بروز یافته و به وجه غیر قابل انکار قریب به اتفاقشان تبدیل شده است.

کمافی السابق استفاده از ضمیر «من» بیشترین کاربرد را دارد و به رخ کشیدن ماشین های چند ده میلیاردی و ساعت های جواهرنشان – آنهم در محضر هوادارانی پاکباخته که جمع قابل توجهی از آنها زیر خط فقر زندگی کرده و از تأمین حداقل معاش عاجزند – جای نمایشهای بی نقص و متعصبانه داخل میدان را گرفته است. نفرین به فوتبال اگر قرارست کارکرد اجتماعی اش از فرش به عرش رساندن بی ظرفیت های فراموشکاری باشد. آدم هایی که قطب نمایشان منفعت طلبی و قبله شان منافع شخصی است و با پوشاندن پوستین وارونه بر تن حرفه ای گری؛ صفاتی مانند تعصب، وفاداری، قدرشناسی و وفاداری را منقضی شده می دانند و یا با افتخار از ایجاد تعلیق در حضور یا عدم حضورشان در جام ملتها و بازی با اذهان گروهی از هواداران احساساتی لذت میبرند.

این همه بخش کوچکی از رفتار مجموعه ایست که مدتهاست در مسیری متفاوت از کلیت جامعه ایرانی قدم برداشته و در حال و هوایی دیگر نفس میکشد. نسلی با کتاب و مطالعه بیگانه که بطرزی بیمارگونه و مضحک از کلمات و واژه های فرنگی استفاده میکند و از سر بی مایگی و کم دانشی این تلاش عبث و این از خود بیگانگی آزار دهنده را بخشی از تجدد، پیشرفت و زندگی امروزی بحساب میآورد.

چنین است که پس از پشت سر گذاشتن یک جام جهانی کابوس وار و در آستانه جام ملتهای آسیا تفکیک شخصیت حقوقی تیم ملی دوست داشتنی فوتبال و رفتار ناصواب جمع قابل توجهی از اعضای همیشه ثابت آن به تناقضی دشوار مبدل شده و بسیاری را در دو راهی حمایت یا برائت قرار داده است. این دوگانه سازی مهلک و اتحاد کش، احتمالا خارق العاده ترین و بینظیرترین کارکرد حضرات مورد اشاره بوده و مهم ترین تأثیرگذاری عالیجنابان در تاریخ فوتبال ایرانی بوده است.

هرچند بنظر نمیرسد این مجموعه امتحان پس داده و فرتوت (از مدیریت تا کادر فنی و جمع قابل توجهی از بازیکنان) توان انجام شگفتانه ای تاریخ ساز و بیادماندنی را داشته باشد؛ اما از آنجا که با نام نامی تیم ملی ایران در میدان حاضر شده و یادآور نوستالژی سپید پوشان همواره دوست داشتنی سالیان دور و نزدیکمان خواهند بود؛ کماکان از نام غرور آمیز «تیم ملی» حمایت کرده و علیرغم همه واقعیت های آزار دهنده موجود؛ چشم انتظار بثمر نشستن آرزویی پنجاه ساله باقی خواهیم ماند.

#پیج رسمی روزنامه گل
داغ ترین خبرها
تازه ترین خبرها