نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
91225
افتضاح تاشکند؛ تداوم ناکارآمدی پنجاه ساله
26 شهريور 1402 10:06
باز هم شکست؛ باز هم ناکامی؛ اینبار حذف در پیش مقدماتی تاشکند؛ اینبار ماندن پشت سد امثال تاجیکستان و مالزی. حضور در پاریس 2024 پیشکش؛ دست کم به جمع شانزده تیم و مرحله اصلی انتخابی صعود میکردید.

روزنامه گل

دکتر فرزاد بیگی - باز هم شکست؛ باز هم ناکامی؛ اینبار حذف در پیش مقدماتی تاشکند؛ اینبار ماندن پشت سد امثال تاجیکستان و مالزی. حضور در پاریس 2024 پیشکش؛ دست کم به جمع شانزده تیم و مرحله اصلی انتخابی صعود میکردید. حکایت حذف زود هنگام تیم امید و بر باد رفتن پیش از موعد رویای المپیک؛ یادآور سرنوشت طعنه آمیز آن آدمی است که به دهکده راهی نداشت و سراغ خانه کدخدا را میگرفت.

میتوان مثل تمام پنجاه سال گذشته و پس از فرا رسیدن هر شکست، دست بکار شد و به شیوه وقایع نگاران حرفه ای، فصلی جامع و با جزییات کامل به داستان تراژدیک تیم فوتبال المپیک افزود.میتوان به بهانه اضافه شدن نام رضا عنایتی به سیاهه بلند بالای ناکامان مسیر مذکور؛ صدر تا ذیل فهرست سرمربیان تیم امید را ذکر کرد و به یادآوری شیوه دور ماندن آنها و تیم های غالبا پر ستاره شان از رقابتهای معظم المپیک پرداخت. میتوان از افتضاح تاشکند و تسری ناکامی امیدها به مرحله پیش مقدماتی، با عناوینی مثل بدبیاری، طلسم، جادو و نفرین یاد کرد و با غرق شدن در افسون مهر و ماه، بازی با واژه ها و دادن آدرسهای اشتباه، از بیان صریح واقعیتهای موجود طفره رفت و بازخواست از مسببان و صحنه گردانان اصلی و فرعی این مضحکه تاریخی را به حاشیه برد. میشود به بخت و اقبال متوسل شد و با گلایه از نامهربانی روزگار و دهن کجی سرنوشت و بی توجه به سطح رقبای صعود کننده ای مانند تاجیکستان و مالزی؛ دلایل این شکست بزرگ را در حد یک اخطار بیشتر و کمتر تنزل داد و به شیوه بیخبران از قواعد و مختصات پذیرفته شده جهان ورزش و دنیای فوتبال، از ظالمانه بودن روش انتخاب تیم های برگزیده سخن گفت.

البته که زعمای فدراسیون فوتبال و به تبعیت از آنها کاربدستان تیم تازه حذف شده المپیک نگرانی چندانی نداشته و آنقدرها هم پروای تبعات احتمالی این قبیل ناکامی ها را نخواهند داشت. همین است که بی اعتنا به افکار عمومی و بدون احساس نیاز به پاسخگویی، عذرخواهی و (خدا آن روز را نیاورد) استعفا، هنوز از تاشکند نیامده؛ بار سفر بسته و برای فتح الفتوحی دیگر عازم «هانگ ژو» شده اند. مادام العمرهای که از سونامی جایزه بگیر بلژیکی و آوار حاصل از شکست شش گله در جام جهانی جان بدر برده اند؛ سخت جان تر و رویین تر از آن هستند که با حذف اخیر گزندی ببینند. بزرگوارانی که به این قبیل ناکامی ها عادت داشته و تأثیر تصمیم سازی های نبوغ آمیزشان؛ حداقل در حذف تیم های ملی امید در سه یا چهار دوره از المپیک های اخیر قابل رویت است.

از همه این حرفها گذشته، تحقیر تأسف بار تاشکند هدیه نامبارک کسانی است که با دمیدن به شیپور انتخاب سرمربی ایرانی و قیاس مع الفارق فوتبال و والیبال( که البته برکات این قبیل انتخابها در تیم ملی والیبال هم آشکار شد) دامنه نامزدهای سرمربیگری تیم های ملی را محدود کرده و دست فدراسیون را در انتخابهای ناموفق اخیر باز گذاردند. البته که از مدیران فعلی فدراسیون و از بزرگوارانی که نجیب ترین انتخابشان «ویلموتس» و قبله آمال و گزینه ازلی، ابدی شان «کارلوس کی روش» بوده است، بیش از این انتظار داشتن در حکم خوش خیالی محض خواهد بود.

اهالی فوتبال از سرنوشت تیم مهدوی کیا و فرآیند دلسردی و کناره گیری اش آگاه هستند. قصه کشدار جابجایی سرمربی تیم امید چنان کشدار و طولانی شد که عملا زمان باقی مانده از دست رفت و احتمال وقوع هرگونه موفقیتی به حداقل ممکن کاهش یافت. انتخاب عنایتی در فضایی غبار آلود و کاملا غیر کارشناسی و در پی دعوایی طولانی و ملال آور اتفاق افتاد. این گزینش از مصادیق بارز رفیق بازی و نوچه پروری برخی بزرگواران بوده و فرسنگها با بهگزینی و شایسته سالاری فاصله داشت. در واقع برگزیدن کادر فنی و مدیریتی حاضر؛ آخرین میخ به تابوت تیم المیک و شلیک نهایی به حسرتی پنجاه ساله بود.

البته که نه تدارک لازم برای موفقیت این تیم فراهم آمد و نه تمهیدی در جلوگیری از اشتباهات سابق و درس گرفتن از ناکامی های ادوار گذشته اندیشیده شد. برخورد نامهربانانه و توأم با بی مسوولیتی و بی تصمیمی در خصوص امیدها بر کسی پوشیده نیست. بااینحال آخرین افرادی که حق دارند از این اوضاع آشفته گلایه کرده و ناکامی اخیر را به نبود امکانات مرتبط بدانند اعضای کادر فنی و مدیریتی تیم ملی امید هستند. آدم هایی که شیوه و دلیل انتصابشان در تیم المپیک؛ بطرز غریبی یادآور مصاحبه اخیر مدیرعامل استقلال و سخنان کنایه آمیزش به سرمربی آبی هاست. آنجا که علی خطیر در پاسخ به مواضع تند و گلایه های بی پایان نکونام میگوید: «...اگر وضع استقلال خوب بود نه مدیریتش را به من می‌دادند نه سرمربیگریش را به شما

صرف نظر از اینکه سخنان خطیر تا چه حد با واقعیت های استقلال تطابق دارد؛ باید اذعان کرد که جملات نقل شده دست کم درباره مدیر و سرمربی تیم امید به حقیقت نزدیک است. بزرگوارانی که حضورشان در این مجموعه از نشانه های بارز بی توجهی به شایسته سالاری و اهمال در بهگزینی و بکار گیری کارآمدهاست. مادامی که پروژه تیم امید و صعود به المپیک در اولویت نباشد و تا وقتی که دایره انتخاب ها به بازنده ها و رفقای بدون تیم مانده محدود شود؛ نه تنها رویای المپیک محقق نخواهد شد بلکه روند نزول با سرعت بیشتر و در ابعاد گسترده تری ادامه خواهد یافت.

سخن آخر اینکه درد لاعلاج و بیماری کهنه تیم امید، اصرار بر انتخابهای اشتباه و تأکید بر آزمودن آزموده هاست. هیچ شکستی سبب تنبه تصمیم سازان و هیچ ناکامی بزرگی باعث تغییر در رویه مذکور نخواهد شد.حذف از المپیک قصه ملال آور و تکرار شونده ایست که هر چهار سال یکبار با کیفیتی مشابه باز تولید میشود. تفاوتی اگر وجود داشته باشد در نام و نشان بازنده ها و هم چنین در تنزل سطح فنی و مدیریتی آنهاست. اگر روزگاری با حسن آقا حبیبی و چمدانی از تجربیات گرانبهایش حذف میشدیم حالا نوبت به سرمربیانی رسیده که رزومه شان محدود به یک فصل حضور در لیگ برتر است. در حوزه سرپرستی از بزرگانی مانند منصور امیر آصفی و تیمسار نوآموز به آدم های ناشناخته و از مرحله پرتی رسیده ایم که از بدیهیات فوتبال بی خبرند. نه از احوالات بازیکنان و دلایل محرومیت آنها مطلعند و نه کیفیت و شیوه دقیق صعود یا حذف تیم ها را می دانند. همین است که تیم المپیک در نهایت به اخطاری باخته و حذف میشود که آقای مدیر دریافت کرده است. افتضاحی که نشانه غیر قابل انکار نابلدی و ناکارآمدی بوده و با هیچ عذر و بهانه ای قابل چشم پوشی نیست. اساسا عذرخواهی وقتی وجهی دارد و مورد توجه قرار میگیرد که از سوی آدمی معتبر و با سابقه ارائه شده باشد. با کمال احترام به شخصیت حقیقی آقای سرپرست؛ به گردن گرفتن شکست تاشکند و حذف از المپیک در اندازه های ایشان و اعضا و جوارح شان نبوده و این قبیل گردنگیری ها زیاده از حد برایشان بزرگ خواهد بود.

#پیج رسمی روزنامه گل
تازه ترین خبرها