روزنامه گل
گویی یک اپیدمی است؛ گویی یک عادت زشت است یا شاید اصلا یک روال معمول و طبیعی در ورزش ایران؛ مدال بگیر حکومت کن!
در سالیان گذشته ورزشکاران مطرحی بودند که بعد از کسب عناوین ارزشمند همچون قهرمانی جهان یا مدال المپیک تغییر رویه دادند و تلاش کردند امپراتوری امکانات راه بیندازند و بودند افرادی که به صورت مقطعی در این راه موفق شدند اما امروز هیچ نیستند!
در سالهای اخیر کیانوش رستمی و احسان حدادی جزو ورزشکارانی بودند که بعد از مدال المپیک توقعشان بالا رفت و تصمیم گرفتند بقیه مسیر را با امر و نهی مربی و فدراسیون و مسئولان پیش ببرند اما جدیدترین ورزشکاری که این مسیر را در پیش گرفته جواد فروغی است؛ غیرمنتظرهترین طلایی تاریخ المپیک ایران!
او که در توکیو و در تپانچه ۱۰ متر اولین مدال تاریخ ایران در تیراندازی بازیها را کسب کرد از آن زمان تاکنون فقط نام قهرمان المپیک را یدک میکشد و رفتارش به اندازه یک قهرمان استانی هم نیست! او در این ماهها هر سازی زد و فدراسیون هم به اعتبار و شاید به اجبار همان طلای توکیو رقصید.
فروغی مدال المپیکش را با محسن نصراصفهانی به دست آورد اما درادامه تصمیم گرفت با احمد نجفی تمرین کند. او دوباره تغییر نظر داد و خواهان بازگشت نصراصفهانی شد. این مربی برگشت اما باز هم قهرمان المپیک هوس یک مربی دیگر و احمد جعفرزاده را انتخاب کرد.
نتیجه این همه تغییرات مربی چه بود؟! هیچ! او بعد از المپیک حتی یک مدال انفرادی هم کسب نکرده و در جام جهانی باکو هم عملکرد ناامید کنندهای داشت تا ثابت شود که این تغییرات مداوم سرمربی برای او نفعی نداشته است.
فروغی که تقریبا با شرایط مشابه الان به مدال المپیک رسید و آن زمان هم کمبود فشنگ و تجهیزات برای او و باقی تیراندازان وجود داشت اما حالا در تمام مصاحبههایش از مشکلات میگوید. تا اندازهای طبیعی است که یک ورزشکار بعد از کسب یک مدال مهم بیشتر در کانون توجهات باشد اما بعد از توکیو فروغی دائم در حال مصاحبه است و میگوید فشنگ ندارد؛ تجهیزات ندارد؛ مشکل وجود دارد و البته بدنه سلاح فروخته است!
فروغی در ادعایی عجیب درباره فروش بدنه یدکی سلاحش گفت: کدام یک از مسئولان با خبر هستند که منِ جواد فروغی قطعه یدکی سلاح خودم را به دلیل مشکلات مالی فروختهام؟ منِ ورزشکار نباید مشکلاتم را جار بزنم که، این مسئول است که باید همواره با ورزشکار در ارتباط باشد تا من مجبور نباشم قطعهای که در آن طرف مرزها تهیه کردهام را به خاطر چند میلیون بفروشم. مگر خودم نمیتوانم از این قطعه استفاده کنم؟
مهدی مبینی دبیر فدراسیون نیز در واکنش به این صحبت فروغی گفت: فدراسیونی که حدود ۳ میلیارد برای اعزام هزینه میکند مشکل تعویض قطعه یا تعمیرات سلاح که ۷، ۸ یا ۱۰ میلیون تومان میشود را ندارد؟ هر ورزشکاری از هر رشتهای برای تعویض سلاح به ما مراجعه کرده هزینه آن را پرداخت کردهایم. فروغی به ما مراجعه نکرده وگرنه برای او هم انجام میدادیم.
درواقع همین صحبت فروغی و مبینی نشان میدهد که قهرمان المپیک بیش از آن که به فکر تمرینات و اردوها باشد، میخواهد خودش را اسیر حاشیه کند که نتیجهاش میشود همین روزهای بیمدالی.
او که به نظر میرسد از مشاوران حرفهای نفع نمیبرد در حالی که در همان تپانچه ۱۰ متر روزهای خوبی را پشت سر نمیگذارد میگوید به خاطر تحریم و مشکلات تجهیزات نمیتواند در ۲۵ متر تمرین کند! اگر چنین چیزی درست باشد بهتر نیست جواد فروغی به جای تمرکز روی دو ماده آن هم با این مشکلات روی همان ماده تخصصیاش یعنی تپانچه ۱۰ متر تمرکز کند و نتیجه بگیرد؟! به نظر میرسد او جلوتر از مسابقات برای ناکامی احتمالی خود بهانه تراشی میکند.
فروغی حتی بورسیه فدراسیون تیراندازی را که باید در اختیار ورزشکار جوان و نخبه قرار بگیرد به مبلغ ۵۰۰ دلار دریافت میکند. این بورسیه ماهیانه کمیته بین المللی المپیک باید خرج تجهیزات و به نوعی کمک خرج ورزش او شود. به غیر از این مبلغ، او حقوق هم دریافت میکند و به خاطر طلای المپیک پاداشهای زیادی هم دریافت کرده؛ در این شرایط چطور میشود که این تیرانداز مجبور به فروش قطعه یدکی سلاحش شود؟!
با توجه به به تجربه به نظر میرسد ورزشکاران ایران خیلی زودتر از آن که یاد بگیرند چطور به عنوان یک قهرمان زندگی کنند به موفقیت میرسند و نتیجهاش این میشود که ورزش ایران پر از مدعیانی است که با یک طلا، با یک موفقیت و یک گل خود را همه کاره میداند و همه باید دست به سینه منتظر اوامر آنها باشند و تا آخر عمر ورزشی خود نان یک مدال را بخورند و کسی هم صدایش در نیاید!