روزنامه گل
نمیدانیم این روند گوشه کنایه زدن و بر هم تاختن معاونت قهرمانی وزارت ورزش و جوانان و رئیس فدراسیون تکواندو چه زمانی به اتمام میرسد، پدیده زشتی که به دیگر فدراسیونها هم سرایت کرده و گویی قرار نیست این روند درشت درشت، زمخت زمخت حرف زدن متوقف شود.
از کجا شروع کنیم از زمانی که هادی ساعی در همان شهری ری تهران توسط مرحوم استاد مهیمن کشف و به جامعه تکواندو ایران معرفی شد تا پس از چند سالی که پشت خط فریبرز عسگری ماند و در رعایت کمال ادب دم نزد، بعد از رفتن فریبرز بشود مرد شش دانگ و بهترین تی چاگی زن جهان و پدیده تکواندو ایران و سالها بعد، اسطوره، یا از آن زمانی بگوییم که هادی را بیشتر تکواندویها و ورزشیها میشناختند ولی با برنز المپیک سیدنی حالا دیگر اکثر مردم ایران هم شناختند این نگین تکواندو ایران را، یا از آن زمانی بگوییم که ذوالقدر و پولادگر و ساعی رفت و آمد و خانوادگی داشتند و سر یک سفره با هم غذا میخوردند، یا از زلزله بم بگوییم که ذوالقدر و پولادگر به هادی پیشنهاد دادند تا مدالهایش را برای کمک به زلزله زدگان حراج بگذارد و اینگونه بود که هادی شد محبوب دل مردم، هم در قهرمانی، هم در مرام و مردم داری، و آنقدر محبوب شد که با رای بالا شد عضو شورای شهر پایتخت و آرام آرام در بین سیاسیون و قدرتیون برای خود جایی دست و پا کرد که انصافا همان موقع هوای تکواندو را داشت، یا از آن زمانی بگوییم که پولادگر بعد از بیرون رفتن مهماندوست برای جمع کردن هجمه علیه خود دست به دامان ساعی شد تا از شدت نگرانیها بکاهد و هادی شد حامی رئیس، و یا از زمانی که هادی فکر میکرد دست راست پولادگر است درحالیکه دست راست سید، استاد بود و هادی فهمید که ضربه گیر فدراسیون شد تا یکی از ستون آن، اینگونه بود که هادی آرام آرام همچون خیلی از دوستان سابق رئیس فدراسیون همچون بهرامی نژاد و عباسی و ابراهیمی و و و از رئیس و دوست قدیمی خود فاصله گرفت و شد اپوزیسیون رئیس فدراسیون و در همین گیر و دارها افول و ناکامیها ی تکواندو هم دست به گریبان رئیس ۲۰ ساله شد تا هادی ساعی بتواند با تجمیع آرای مخالفین، آرام آرام به خاکریز رئیس برسد و ناپلئونی سند ریاست را از دست وی برباید و بشود رئیس و رئیس بشود معاون ورزش قهرمانی تا جنگ شیاپچانگ به بیرون شیاپچانگ کشیده شود.
همه آنهایی که پولادگر و ساعی را میشناسند میدانند که این دو مشکل چندانی با هم ندارند ولی این اطرافیان هستند که نمیگذارند تا سوءتفاهمات برطرف شود.
ساعی و پولادگر هر دو قلبشان برای تکواندو میتپد چرا که هر چه دارند از تکواندو است و سربلندی تکواندو سربلندی هر دوی آنها، ولی چرا بعد از انتخابات فدراسیون ناگهان این دو شدند دشمن خونی هم، از بس اطرافیان در گوششان بد گویی و خبر بیار و خبر ببر میکنند، و اینگونه است که ساعی هر گونه اتفاقی را توطئه معاون میداند و معاون هر گونه نقدی هادی را توهم و قدر نشناسی، و تو گویی پایانی بر این فضای مسموم و منحوس نیست.
این یکی در مصاحبههایش گوشه کنایهای به مدیریت وزارت ورزش میزند و میگوید منظورش وزیر نیست و آن یکی هم در مصاحبههایش به برخی رئیس فدراسیون طعنه عدم آشنایی به اصول مدیریت میزند و صد البته منظورش هادی نیست.
آنهایی که این دو مرد بزرگ تکواندو ایران را میشناسند خوب میدانند قطعا با جلسهای خیلی از سوءتفاهماتشان بر طرف میشود ولی چنین موضع گیرهای زشتی بر علیه هم، ناشی از همان اطرفیانی است که در گوش این دو میخوانند غافل از اینکه در این بین فقط این تکواندو است که ضرر میکند.
حتما هادی ساعی در خصوص مشکلات فدراسیون و کمبود بودجه دلایلی دارد و مستنداتی که عدم برگزاری رقابتهای جام فجر خود سند محکمی بر بیپولی فدراسیون است و قطعا هم معاونت قهرمانی وزارت هم بعد از سالیان سال مدیریت در ورزش دلایلی بر تصمیمات خود در خصوص اهدا بودجه به فدراسیون دارد اما این تیرهای زهر آگینی که ابتدا از سوی اطرافیان در ذهن این دو نفر نشانده میشود تا هر از چند گاهی در قالب مصاحبه به بیرون درز پیدا کند زیبنده دو مدیر ورزشی نیست.
هادی ساعی و سید محمد پولادکر سالیان سال در کنار هم افتخارات بسیاری برای ورزش کشور کسب کردهاند اما در حال حاضر تحت تاثیر القاعات اطرافیانشان هستند و ادامه این روند بدون تردیدبه ضرر تکواندو خواهد بود تکواندویی که هر دوشان همه چیزشان را به آن مدیونند و هر چه دارند از تکواندوست پس لطفا بخاطر تکواندو هم که شده دست بردارید.