عادل و جهانبخش در ترازوی نقد
81783
توجیه، فرافکنی و دیگر هیچ
26 فروردين 1402 14:31
فرزاد بیگی - بعضی شکاف ها و فاصله ها هرگز نباید بوجود بیایند. برخی حرمتها هیچگاه نباید شکسته شوند. باور کنید زخمها، آلام و آشفتگی های حاصل از برخی کنشها و واکنشهای ناصواب فردی و اجتماعی، صعب العلاج تر از آن هستند که با مصاحبه، شرح، توضیح و بدتر از همه توجیه قابل درمان باشند.

روزنامه گل

سخن از مصاحبه عادل فردوسی پور و علیرضا جهانبخش است؛ مجری/«کی روشیست» مشهور و محبوب اینبار در برابر یکی کاپیتان ها و «بزرگان» تیم ملی و از اعضای برجسته وتأثیرگذار ائتلاف علیه «اسکوچیچ» و از حامیان همیشگی «تاج/کی روش» نشسته است. فصل سوم از سه گانه ای که قبلتر و با گفتگوهایی مفصل با طارمی و کارلوس کلید خورده بود.

تا جاییکه که به عادل و سلایق و سوگیری های فوتبالی اش مربوط میشود؛ این مصاحبه را با اطمینان میتوان ادامه تلاش همدلانه و جهت دار او در جهت تبلیغ و توجیه کودتاچیان تیم ملی و سرمربی مورد علاقه شان دانست. برای اثبات این مدعا کافیست به تاریخ انتشار گفتگوی ضبط شده با طارمی بازگردید. تلاشی برای اثرگذاری حداکثری بر افکار عمومی و تصمیم سازان فوتبال مملکت با به اشتراک گذاشتن این گفتگو؛ درست یک شب قبل از تصمیم گیری هیأت رییسه فدراسیون درباره سرنوشت «اسکوچیچ».هم نحوه تنظیم سوالات هم همدلی کاملا مشهود و ملموس عادل با طارمی و بعدتر «کی روش» نشان دهنده این واقعیت بود که مجری مشهور با حداکثر توان برای پیروزی جناح مورد علاقه اش به میدان آمده است. اوضاع چنان بود که اهل رسانه از گفتگوی با طارمی و شیوه انتشار آن بعنوان «تیر خلاص به اسکوچیچ» یاد کردند که البته بهیچ وجه بیراه نبود.

بعدتر مصاحبه عادل با «کی روش» نیز از همان جنسی بود که انتظارش را داشتیم. گفتگویی بدون چالش؛ بدون روح و بدون حقیقت خواهی. استفاده از ابزار رسانه برای توجیه شیوه ناصواب بازگشت «پیرمرد پرتغالی». کاری که صدا و سیما به هر دلیلی از انجام آن طفره رفت را فردوسی پور انجام داد. این بار بیننده بود که باید از دست عادل و اغماض های آشکارش سر به دیوار میکوبید. چطور میشد توجیهات «کی روش»درباره پست ها و استوری های اینستاگرامی اش ( در ابراز اشتیاق برای بازگشت به ایران) را شنید، سکوت عادل را دید و سر به میز و دیوار و هر آنچه سختتر نکوبید؟ در این مصاحبه های کذایی «مغالطه» بزرگ خود فردوسی پور بود.

حالا و با چند ماه تأخیر فصل سوم از همان دست مصاحبه ها انجام شده و در اختیار عموم قرار گرفته است. عادل علت این تأخیر را اولویت دادن به مسایلی فراتر از فوتبال دانسته است. جمله ای آشنا که در آستانه جام جهانی باب شد و هنوز هم کم و بیش از زبان برخی افراد و با نیتهای کاملا متفاوت تکرار میشود. اصل این مطلب که واقعا فوتبال و سایر پدیده های اجتماعی را می بایست بخاطر برخی آلام و ناراحتی های جمعی تعطیل کرد و یا بالعکس از این ابزار میتوان برای التیام زخم ها و تمدید روحیه جامعه استفاده نمود؛ محل مناقشه و اختلاف بسیار است. چه بسیار زمانهایی که مملکت ما و سایر ممالک دنیا گرفتار مصیبتها و دلمشغولی های کوچک و بزرگی بودند اما نه تنها پرداختن به ورزش و بخصوص پی گیری و بحث درباره سرنوشت تیم ملی را گناهی غیر قابل بخشش ندانسته اند؛ بلکه از آن مجال، برای تقویت اتحاد و همبستگی ملی استفاده کردند. مثالها آنقدر متعدد و پر تکرار است که تقریبا جای تردید باقی نمی ماند. وانگهی بیان این سخن از سوی مردی که رسانه منتسب به او بطور کامل مشغول پوشش رقابتهای فوتبال بوده و برنامه فوتبالی/ تلویزیونی اش کمافی السابق و بدون وقفه روی آنتن رفته است، عجیب، نپذیرفتنی و دور از واقعیت بنظر میرسد.

حقیقت آنست که با توجه به موضع گیری های کاملا آشکار فردوسی پور در حمایت از جناح «باندباز» تیم ملی و سرمربی ازلی و ابدی شان؛ انجام این گفتگو بلافاصله پس از اتمام بازیهای جام جهانی با هیچ منطق و عقلانیتی سازگار نبود و یک خودکشی رسانه ای تمام عیار را تداعی میکرد. عادل و رسانه اش که تمام قد در کنار «کی روش» و نورچشمی هایش قرار گرفته بودند چطور و چگونه میتوانست با این جماعت به گفتگو بنشیند؟ جماعتی که پس از پایان جام در پایین ترین حد از محبوبیت و مقبولیت اجتماعی قرار داشت. عادل یا باید بطور کلی به ائتلاف مذکور پشت میکرد، یا در کنار آنها باقی مانده، از عملکردشان دفاع مینمود و یا سیاست صبر و سکوت در پیش میگرفت.

فردوسی پور بطرز غیر قابل باوری همه تخم مرغ هایش را در سبد مرد پرتغالی و پسران بد عهد و باند بازش قرار داده بود. مردانی که نه در زمین فوتبال عملکرد قابل دفاعی داشتند (تا دست کمی بخشی از عملیات غیراخلاقی اخراج اسکوچیچ توجیه شود) و نه در زمینه تحولات اجتماعی رفتاری معقول و متناسب در پیش گرفته بودند. آنها حتی از عقلانیت و تدبیر کافی برای عملی کردن سیاست «نسوزاندن سیخ و کباب» هم بی بهره بودند. بنابراین بهترین واکنش به این رویدادها دل بستن به گذر زمان و برگزیدن سکوت در قبال مباحث فنی و فرافکنی ملی پوشان بود. غبار زمان و روزمره گی، حساسیت ها را کاهش میداد و فضای بشدت احساسی، هیجان زده و تا حدودی فراموشکار را سرگرم موضوعات جدیدتری میکرد. اصطلاحا «آب ها از آسیاب میافتاد.»

بنابراین و با توجه به آنچه گفته شد؛ هرگز نمیتوان و نباید ماهیت توجیه گرانه مصاحبه با جهانبخش و پیشینه و باورهای فوتبالی فردوسی پور را فراموش کرد. حتی مونولوگ آتشین عادل در ابتدای مصاحبه و برخی سوالات انتقادی غیر قابل اجتناب از جهانبخش هم قادر نیست کلیت این گفتگو را نجات دهد.تأسف آور است که فردوسی پور در حوالی پنجاه سالگی و در اوج پختگی در دام عواطف و علایق شخصی افتاده و برخی الزامات ، روابط ( لزوما نه ناصواب) و رودربایستی ها باعث کند شدن تیغ انتقاد و حقیقت طلبی اش شده باشد.

بدیهی است که فصل سوم از مصاحبه های مذکور هرگز نمیتواند به اندازه دو نمونه قبلی (که عملا به تشریح و توجیه مانیفست باند «کی روش» و رپرتاژ آگهی کودتاچیان تبدیل شده بود) یک طرفه و همدلانه باشد. بخصوص که مواجهه عادل با مسایل اجتماعی و موضع گیریهای او( فارغ از قضاوت در درست یا غلط بودنش) هرگز نسبتی با رفتار سوال برانگیز ملی پوشان مورد اشاره نداشته است. با این حال آنچه در کلیت گفتگو با جهانبخش دیده شد؛ بیش از آنکه سودای کشف حقیقت را تداعی کند؛ به ترتیب دادن تریبونی پربییننده برای توجیه برخی مسایل فوتبالی و غیرفوتبالی اردوی تیم ملی و فراهم آوردن اسباب برائت فوتبالیست های همسو با مجری و تهیه کننده برنامه شباهت داشت. اگر نه، هر آدمی با کمترین میزان اطلاع از واقعیت های اجتماعی و الزامات مدیریت فوتبال میداند که بسیاری از سخنان جهانبخش غیر قابل قبول، بشدت تکراری و بطرز غم انگیزی فرافکنانه است.

تناقضات فراوان، لغزش های تمام نشدنی و ابهامات متعدد مربوط به باند کودتاگر و حامیان آنها آنقدر زیاد و ترمیم ناپذیر است که هر تلاشی برای توجیه ، تشریح و توضیح آن سبب بدتر شدن اوضاع خواهد شد.وقتی عادل به آرام ترین شیوه ممکن از وجود اختلاف در بین بازیکنان سخن میگفت باز هم جهانبخش ضمن نفی این موضوع به نقد رفتار حسین کنعانی در قبال «کارلوس کی روش» پرداخته و مدعی شد که مدافع خوزستانی اشتباهش را پذیرفته است. البته که در موضع گیری اشتباه کنعانی تردیدی نیست و در زمان مقتضی آن را نقد کرده ایم. آنچه اما هم از سوی عادل و هم فرد گفتگو شونده مغفول باقی میماند ریشه های گرایش بازیکنان به کامنت گذاری، توییت نویسی و انتشار استوری است. آیا دو طرف گفتگو واقعا متوجه نیستند که اقدام غلط کنعانی ریشه در توییت مشهور مهدی طارمی ، موضع گیری آشکار باند هوادار «کیروش» علیه سرمربی وقت تیم ملی و دو پارگی علاج ناپذیر اردو داشته است؟

از بازیکنان حال حاضر تیم ملی توقعی محیرالعقول نداشته و نداریم. بسیاری از این حضرات قبلتر و در بیان دیدگاه ها، ایده آل ها و علایق شان نشان داده اند که فرسنگها با وادی دغدغه مندی اجتماعی و فرهنگی فاصله دارند و قریب به اتفاق آنها اهل تأمل و تدقیق در معقولات نیستند. بااینهمه درک شرایط اجتماعی ( فارغ از باورهای سیاسی و موافقت یا مخالفت با رخدادهای مملکت) و حفظ حرمت هموطنان سوگوار؛ از مولفه های حداقلی در سلوک و ادب اجتماعی بشمار میرود. همدلی و همراهی (ولو در ظواهر) با خوشحالی ها و بخصوص ناراحتی ها و نگرانی های جمع قابل تأملی از هموطنان؛ انتظاری صعب الوصول و دور از دسترس نیست که برای درک آن به نبوغ خاصی نیاز باشد.

نکته غم انگیز این است که علی جهانبخش در مواجهه با سوالی درباره بی تفاوتی ملی پوشان؛ بجای پذیرفتن اشتباهات مکرر ؛ بطور تلویحی همدلی سایر هموطنان را به تظاهر تشبیه کرده و مدعی میشود بسیاری از مردمی که اظهار همدردی میکنند هم در چهار دیواری خصوصی خود به زندگی عادی مشغولند. این سخن مقرون به واقعیت اما نه راه فرار است، نه ابزاری برای توجیه حرمت شکنی های مکرر ملی پوشان. البته که همه کسانی که در مصایب مختلف لباس عزا میپوشند و با صاحب مصیبت همدردی میکنند نه به اندازه شخص مصیبت دیده ناراحتند و نه اساسا چنین انتظاری از آنها وجود دارد. مساله تسلی دادن و همدلی است برادر من. شادی های اغراق شده و نمایشهای بی دردانه حضرات عالی جلوی دوربین عکاسان فیفا( که حتی در عصر خوشباشی و شادی هم غیر ممکن و اسف بار به نظر می رسد و اساسا از هیچ تیم و ورزشکار دیگری در قطر2022 دیده نشد) در دورانی که بخشی از جامعه ما(از هردوسوی درگیری)پیراهن سیاه برتن کرده و سوگوارند و سایرین با چشمانی لبریز از نگرانی به روزها چشم می دوزند،چه ربطی به کنش های خصوصی افراد دارد؟

جهانبخش درست میگوید. شادی گل لحظه ای است. اما تک تک همین لحظه های مهم و تعیین کننده؛ جایگاه و شخصیت نهایی آدم ها را رقم زده و هرکسی را در مرتبه ای جداگانه قرار میدهند. چشم تاریخ به همین لحظات است. چند صباحی که از روزگار فوتبالتان بگذرد ؛ شما می مانید و نتایج ماندگار همین لحظات. همه آدم ها گاها در تشخیص درست و غلط دچار خطا شده و مرتکب اشتباهاتی میشوند. چه کسی این قبیل لغزش ها را تجربه نکرده است؟ آنچه توجیه ناشدنیست و نابخشودنی بنظر میرسد قرار گرفتن همیشگی در جایگاه اشتباه است. نمیشود هم در حفظ انسجام و اتحاد تیم ملی، هم در احترام به جایگاه و شأن سرمربی و هم در مواجهه با مسایل اجتماعی، هم در دیدار با رییس دولت و تشخیص اولویت درخواستها از ایشان، هم در شادی پس از گل و هم در چگونگی برگزاری جشن تولد دچار اشتباه شد و همچنان و هنوز مشغول توجیه بود. فرض کنید دیدار با رییس دولت جزو پروتکل اعزام تیم های ملی به میادین بزرگ است و همه اعم از منتقدان ایشان ناگزیر بحضور در جلسه هستند. آیا تکیه بر درخواستهای مالی فردی و صنفی ( آنهم برای گروهی که بحمدالله از کمترین دغدغه مالی برخوردارند) هم از الزامات پروتکل یاد شده است؟ چوب خط اشتباهات شما آنقدر خط خطی شده که بنا بر اذعان خودتان هر رفتاری از شما با واکنش منفی مردم روبرو میشد. هیچوقت به چرایی این جدایی وشکاف دردناک فکر کرده اید؟ ملت نجیب تر، صبور تر و اغماضگر تر از این حرفهاست که فرزندانش را تحت فشار قرار دهد. این را بارها اثبات کرده است. شما اگر در دل این ملت جای داشتید، اگر نااهلی و بدعهدی نکرده و تیم ملی را از خیلی قبلتر به عرصه تاخت و تاز ، منفعت طلبی، «مافیا بازی»، «جشن مک دونالد خوری» و« محفل کودتا» تبدیل نکرده بودید؛ مردم از لغزشها یا قصور و تقصیر و الزامات احتمالی تان میگذشتند و تا این اندازه تنها نمی ماندید.

اینکه چند صباح قبل تر برای سرنگونی سرمربی مستقر و البته پیگیری برخی منافع مالی به دفتر ریاست جمهوری بروید و حالا پس از انبوه رفتارهای متناقض و غیر قابل قبول جمعی و فردی بر موج نارضایتی ها سوار شده و همه چیز را بر فشارهای وارده از سوی وزارتخانه ها هوار کنید؛ نه پذیرفتنی است و نه جوانمردانه. گیریم فشاری هم وجود داشته باشد. این فشار قطع به یقین متوجه گعده گذاران دفتر ریاست جمهوری و رفقای قدیمی آقا زاده ها نیست. این قبیل ژست ها و توجیهات بیش از آنکه سبب جبران مافات شود، با کمال تأسف جلوه های بیشتری از فرصت طلبی موج سوارانه را به نمایش خواهد گذاشت.

نکته آخر اینکه بریدن فردوسی پور از «کی روش» و انتقاد البته دیرهنگام او از «عالیجناب پرتغالی» میتوانست به عنوان تنها نکته مثبت این گفتگو تلقی شود.بااینحال چنانکه عادت معمول بسیاری از ماست، عادل خان بدون اشاره به حمایت های همه جانبه از «کی روش» و باند حامیانش( لااقل قبل از آغاز جام جهانی) و با تلاشی عبث برای توجیه سکوت طولانی در خصوص نقد عملکرد فنی و غیر فنی این جمع در طول برگزاری جام جهانی و پس از آن ، همین یک نکته مثبت را هم به باد فنا داده و چنان که گفته شد اساس گفتگو را به تلاش برای یک توجیه بزرگ زیر سایه بیان برخی انتقادات تبدیل کرده است.

نه برادر هم چنان و هنوز محبوب من! تا به اندازه قصورها، تقصیرها و تأثیرگذاری هایمان در مسایل پیرامون تیم ملی ؛ مسوولیت هایمان را نپذیریم اصلاح امور ناممکن خواهد بود. برای شروع نه هیچ وقت دیر است و نه اساسا نیازی به توقع حرکت از دیگران وجود دارد. کافیست بعنوان قدم اول مسوولیت پذیری را از خودمان آغاز کنیم. صراحت، صداقت و شفافیت معجزه خواهد کرد. خواهیم دید که همه چیز با سرعتی باور نکردنی بهتر میشود.

#علیرضا جهانبخش #عادل فردوسی پور
داغ ترین خبرها
تازه ترین خبرها