روزنامه گل
به نظر میرسد قرار نیست داستان کشدار بازسازی ورزشگاه آزادی به پایان برسد و دود این ماجرا همچنان در چشم تیم ملی و نیز پرسپولیس و استقلال فرو میرود. حدو دو سال است که پروژه بازسازی این استادیوم آغاز شده و با گذشت این همه زمان، کسی هم درست و حسابی نمیداند آنجا چه میگذرد. در این مدت هزینه بسیار زیادی صرف تعمیرات ورزشگاه شده و گویا کماکان ادامه خواهد داشت. دیگر مشکل بزرگ این داستان هم خانه به دوشی تیمهای مهم کشور است. بهطور مشخص پرسپولیس و اسنقلال نیمی از فصل گذشته را بدون استادیوم آزادی سر کردند و اصلا اغراق نیست اگر بگوییم این مساله ضربه سختی به آنها زد. مشخصا شاید پرسپولیس اگر آزادی را در اختیار داشت، با وجود همه مشکلاتش میتوانست حضور موفقتری در کورس قهرمانی داشته باشد. زمین آزادی و جو این ورزشگاه برای سرخابیها، ارزش خاص و بسیار زیادی دارد. اینطور نیست که شما بگویید یک زمین دیگر در تهران میتواند همان کار را برای این دو تیم انجام بدهد. غیر از این، بعد مسافت هم مطرح است.
پرسپولیس و استقلال از محل اردوی خود، به راحتی به آزادی دسترسی دارند، در حالی که برای رسیدن به ورزشگاه تختی یا شهر قدس، مدت زمان طولانی باید در راه باشند و ترافیک وحشتناک را هم تحمل کنند. با این وضعیت، روشن است که بازی برای آنها سخت میشود. به هر جهت و در حالی که مسابقات نیمفصل دوم سرخابیها در فصل گذشته در آزادی برگزار شد، حالا دوباره مسوولان سازمان لیگ میگویند این استادیوم برای فصل جدید در دسترس نیست. بر این اساس پرسپولیس و استقلال باید در استادیوم تختی به میدان بروند و گفته شده تنها مسابقات مهم این دو تیم به آزادی انتقال مییابد.
سوال مهم اصلا همین است که مسابقه «مهم» یعنی چی؟ چه کسی تعیین کرده بازی با تراکتور و سپاهان برای این دو تیم اهمیت زیادی دارد، اما مصاف با امثال خیبر و چادرملو مهم نیست؟ مگر این بازیها کمتر از ۳ امتیاز دارند؟ گاهی سرنوشت یک فصل، درست در همین مسابقات مشخص میشود؛ بازیهایی که پرسپولیس و استقلال به خاطر بازسازی بیپایان ورزشگاه آزادی ناچارند آنها را جای دیگری برگزار کنند و حتما هم از این ناحیه متضرر میشوند.
در نگاهی درشتتر، غم بزرگتر حتما این است که این دو باشگاه با این همه قدمت و افتخار و دهها میلیون هوادار، هنوز یک ورزشگاه اخصاصی برای خودشان ندارند و بدتر این که اصلا نزدیک این حرفها هم نیستند! زمانی گفته میشد شکل اداره سرخابیها به جای باشگاهداری، تیمداری است، اما باور کنید تیمداری هم توصیف خوبی برای داستان نیست. این، فقط «روزمرگی» است؛ امروز را بگذرانیم تا ببینیم فردا چه میشود!