چنین کنند بزرگان
104045
شهر شهرفرنگه....بیا که رنگ و وارنگه!
17 شهريور 1403 11:06
قدیم ها  سینما بود اما سینما رفتن  برای  بچه های شش هفت ساله ای مثل ما میان خانواده ها هنوز جایی باز نکرده بود و تواگر  شانس می اوردی شاید دست در دست پدرو مادریا دایی جانت به سینما می رفتی تا چشمت به پرده نقره ای ان روشن می شد البته آن هم با کلی نق نق وگریه !

روزنامه گل

شهرام وزیری پیشکسوت ارشد رسانه - قدیم ها سینما بود اما سینما رفتن برای بچه های شش هفت ساله ای مثل ما میان خانواده ها هنوز جایی باز نکرده بود و تواگر شانس می اوردی شاید دست در دست پدرو مادریا دایی جانت به سینما می رفتی تا چشمت به پرده نقره ای ان روشن می شد البته آن هم با کلی نق نق وگریه !..... وقتی مظفر الدین شاه قاجار در سفر به فرنگ مسحوریک جعبه نمایش شد و دستور داد که بالفورانرا به ایران بیاورند بعدها بود که کم کم این جعبه نمایشی به قولی تولید انبوه شد و به میان جامعه راه یافت تا به مروربه " شهرفرنگی " معروف شود و هرازگاهی مردی با کول کردن این جعبه رنگی در محله ها پیدایش شود وبا صدایی نوید بخش جار بزند :.....آی شهرشهرِفرنگه ..رنگ و وارنگه ..آی از همه رنگه ..بازاربَلخه خیلی تلخه تو طبق ما پر از جنگه بیا خوب تماشاش کن عموشهرفرنگی اومده ..آی شهر فرنگه..... ان عمو جان شهر فرنگی برای دلمشغولی ما بچه های ندید بدید یک جعبه رنگی بر پشت خود داشت که به اعتباری همان رهاورد مظفرالدین قاجار در سفر فرنگ بود وحالا این عموشهرفرنگی ما بود که با دیدن یک قرانی درکف دست مون ان جعبه رنگی را بر زمین می گذاشت تا ما چشم بر سوراخش نواری پر ازرنگ وبی معناببینیم و این عمو ی دوره گرد هم با صدای فریبنده اش برای مان نقالی کند : ...این که می بینی پطروس شاه فرنگه ... اون خانوم زیباهم ملکه فرنگه ...اون سگ سیاه که اون بغله سگ پادشاه فرنگه بپا نخوردت بچه جون ! وووو...تا تو پشت هم مسحورنقش ونگارها سروکاری و چاخان های عمو شهرفرنگی شوی!

کم کم با بزرگ شدن ما بچه های ان روزگار ان جعبه رنگی هم رفت که به فراموشی کشانده شد و برسد امروزه روزی که با شکل و شمایل دیگرسروکله بی بدیل عالیجناب VAR به عرصه فوتبال ما باز شود و نه تنها ما که البته ایل وتباراین فوتبال رایکی یکی سرکار بگذارد و چنین شتابان بدون پیش بینی های لازم و زمینه سازی سخت افزاری حرفه ای با کلی قارقارتو کَت فوتبال ما برود !؟ما نمی دانیم عموجان های فوتبال مان مثل مظفرالدین شاه قاجاراول درون این جعبه رنگی را دیدند و بعدش خریدند یا اول خریدند وبعد ملاحظه کردند که چه مالی به انها انداخته شده!؟ تو بخوان ...داورهای مستفرنگ اتاق نشین به سه سوت داور میدان را دعوت میکنند که مشرف شود پای مونیتورکذا و ببیند چه غلطی شده است...! انچه دیدنی است همانی است که من وتو در گوشه خانه و خلق تماشاگردر همان میدان دیده اند یعنی همه هیچ وهمه پوچ ...درست پسرفت مانده چون عصر مظفرالدین شاهی! ...انگاری در مونیتورکذا نه خانی آمده ولگد زده نه خانی لگد خورده و رفته ونه دستی به توپ ونه توپی به دست مبارک کسی خورده!حکایت این جعبه فرنگی بااین همه عوامل ریزو درشتش حکایت ان سه دسته کارگرانی است که قرار بود دسته اول زمین را بکنند دسته دوم لوله آب بگذارند ودسته سوم رویش را بپوشانند اما دیدند دسته اول دارند همچنان زمین را میکنند و دسته دوم هم رویش را می پوشانند ....از انها پرسیدند پدر آمرزیده ها چی کار می کنید.!؟..گفتند چون دسته دوم که قرار بود لوله بذاره امروزنیامدن به ما گفتن که به کارتون ادامه بدین تا کار تعطیل نشه!

یعنی حضور بی بدیل شهر فرنگی درست بمثابه همان جهنم کذایی است که ....یک روزش حضرت مستطاب VAR”" تشریف دارند اما سر پناهش آماده نیست....یه روزدیگر محل استقرارش با کلی دنگ وفنگ ساخته شده اما VAR شان تو گمرک جا خشک کرده و دیگرروزش همه چیز حاضر وگل و بلبل است ولی ماموران ومسوولانش پشت در استادیوم ها جا مانده اند ووقتی هم داوران میدانش چشم به مونیتور می اندازند که چی شد که این شد برفک مونیتورش چنان سرتا پای این فوتبال را می گیرد تا میدان پشت میدان هرتنابنده ای یخ کند !

#پیج رسمی روزنامه گل
داغ ترین خبرها
تازه ترین خبرها