روزنامه گل
هیوا مافی- چندروز پیش در خبری اختصاصی اعلام نمودیم که شمسآذر قزوین که ازطرفی در هفتههای اخیر آبستن حوادثی چون از دستدادن سرمربی و کوچ اغلب بازیکنانش شده و از طرف دیگر نیز بهتازگی در شوک استعفای سکاندار تازهانتخاب شدهاش فرو رفته، تنها چندگام تا انحلال خود، فاصله دارد. پس از انتشار این مطلب، گردبادهای عظیمی در اتمسفر قزوین رخ داد؛ خیلیها از این خبرِ شگفتزده شدند و بهحال این تیم شایسته گریستند ،بعضی های دیگر از اینکه پرده از ماجرا برداشتیم،ترش کردند و کلا زیر ماجرا زدند و جالبتر از همه هم واکنش مسوولین قزوینی بود که تازه پس از انتشار مطلب ما به خودشان آمدند و متوجه شدند که تیمی هم در شهرشان وجود دارد. آنان که در شوک خبر اعلامی ما فرورفته بودند ،سریعا مسئولین این باشگاه را فرا خواندند تا اوضاع تیمشان را کمی وصلهوپینه کنند تا این باشگاه محکوم به پایان نباشد و آبروی شهرشان خدشهدار نشود.آنان فکرشان را روی هم ریختند و سعید دقیقی را نسخه عاجل برای روزهای تبآلود تیمشان دیدند؛ یاور همیشه مومن فوتبال قزوین که انگار نافش تا ابد به فوتبال این شهر بسته شده. انگار این یکچرخه تکراری شده که او هر۶ماه از اوضاع قمر در عقربِ شمس عاصی میشود، کاسه و کوزه را میشکند،یک خداحافظی لوکس میکند و چمدان را بسوی رفسنجان یا انزلی یا تبریز میبندد و پس از چندهفته کارکردن، دلتنگی امانش را میبُرد و به خودش میآید و میبیند که چارهای جز بازگشت به تیمشهرش ندارد؛ حتی اگر اوضاع آنجا در کشمشیترین حالت ممکن باشد!
حالا احساسها نسبت به بازگشت دقیقی بطور عجیبی متفاوت است؛ بعضیها بدجور خوشحالند و خیال میکنند که او قرار است با یکچوب جادویی، اوضاع غمانگیز این تیم را از اینرو به آنرو کند، بعضی های دیگر کشتی شمسآذر را محکوم به غرق شدن میدانند، حتی اگر سکاندارش گواردیولا باشد، چه برسد به دقیقی! و بعضی های دیگر که نویسنده مطلب نیز جزو آن دسته است، مبهوت از این سیکل معیوب لیگ برتر هستند؛ جایی که یکسری نیمکت قرار داده شده و یکسری افراد ثابت هم اطراف آن ایستادهاند و تنها جایشان باهم عوض میشود، نه چیز دیگری! رقابتی که بیشتر به صندلیبازی خردسالان شباهتمند است. مثلا تارتار از نیمکت ملوان بلند شد و رفت روی نیمکت گلگهر نشست، دقیقی از نیمکت شمس بجای تارتار در انزلی نشست و زارعِ انزلیچی هم به عنوان جانشین دقیقی به قزوین آمد. حالا کمتر از یکماه نگذشته ازاین تغییرات که دقیقا معکوسش رخ داده! یعنی مازیار زارع ، سکانداری در قزوین را پس زده و به تیم سابقش بازگشته و دقیقی هم بهناچار ساک را به سوی شهرش برداشته. سیکل و چرخهای معیوب که بطور مدام در لیگما در حال رخداد است،جایی که انگار اوضاع هیچ قراری برای بهبود ندارد و تنها به سوی نزول میل میکند؛این وسط هم تنها چند نام ثابت فقط میآیند و میروند، باعث هدر رفت میلیاردها پول میشوند و درنهایت هم انگار به ندای قلبشان گوش میدهند و البته ما نیز در قالب یکسری تماشاچیِ آسوپاس این سیرک را تماشا میکنیم و به این اتفاقات مضحکش میخندیم. و در آخر هم میگِرییم به حال این فوتبال بیچاره....