روزنامه گل
پیروزی یک بر صفر در مقابل پاری سن ژرمن که آنها را با نتیجه 2 برصفر در مجموع به فینال لیگ قهرمانان اروپا فرستاد، آخرین تکه از شاهکاری بود که تا سال ها از آن یاد خواهد شد. دورتموند در حقیقت حتی قرار نبود از مرحله گروهی جان سالم به در ببرد. از اول خیلی ها تصور می کردند نیوکاسل، میلان و همین پاری سن ژرمن آنها را نه فقط از لیگ قهرمانان، بلکه از رسیدن به پلی آف لیگ اروپا هم محروم کنند تا دورتموند خیلی زود با رقابت های قاره ای این فصل وداع کند. حالا اما دورتموند به فینال ومبلی خواهد رفت، دوباره بعد از 11 سال از آن فصل فراموش نشدنی. 11 سال قبل بود که یورگن کلوپ، آنها را به آخرین فینال لیگ قهرمانان خودشان رساند. تیم جذابِ کلوپ، حس و حال آن روزهای باشگاه و استادیوم زیگنال ایدونا پارک همه آن چیزهایی بودند که دورتموند طی این سال ها بی صبرانه منتظر پس گرفتنشان بود. در پاریس، کمر تیم ادین ترزیچ کمی خم شد اما هرگز نشکست. حملات پاری سن ژرمن بارها این تیم را تا آستانه تسلیم شدن برد. تیرک افقی دروازه دورتموند لرزید، تیرک های عمودی هم همین بلا سرشان آمد و آنها فاصله چندانی تا فروپاشی نداشتند. با این حال، ترزیچ و شاگردانش برنامهای برای این بازی چیده بودند که در نهایت کار کرد. آنها در زمین خودشان خیمه زدند، کاری کردند مالکیت توپ پاری سن ژرمن به جای منطقه خطرناک میانه زمین و مخصوصا شخص کیلیان ام باپه در سمت چپ، بیشتر در سمت راست رقم بخورد. در حقیقت نمیشد در چنین مسابقهای یک نمایش بی نقص ارائه داد اما این بی نقص ترین عملکردی بود که این تیمِ دورتموند میتوانست از خودش ارائه دهد.
پاریس شوم
شاگردان لوئیس انریکه بازی رفت را هم با نتیجه مشابه به حریف واگذار کرده بودند و در این بازی با تمام قدرت به میدان رفتند تا بتوانند نتیجه را به سود خودشان رقم بزنند اما شرایط به شکل عجیبی بر خلاف خواسته آنها پیش رفت. پی اس جی نتوانست دروازه دورتموند را باز کند و با این اتفاق رکوردی ناخواسته را به نام خودش به ثبت رساند. آنها ۳۰ شوت در چهارچوب داشتند و به این ترتیب به تیمی تبدیل شدند که حداقل در ۲۰ سال گذشته در این مسابقات با بیشترین تعداد شوت موفق به گلزنی نشده است. امباپه بازی بی اثری ارائه نداد اما هیچ وقت هم نتوانست راحت باشد. حالا او بدون فتح لیگ قهرمانان باشگاه مطبوعش را ترک میکند؛ آنهم در شرایطی که بیشترین شانس را برای این مهم داشت. مقابل او یولیان ریرسونی قرار داشت که احتمالا بهترین بازی زندگیاش را انجام داد. جیدون سانچو، کسی که در بازی رفت جشنواره دریبل به راه انداخته بود، دوباره یک مسابقه با مالکیت توپ زیاد تجربه کرد اما تمرکز اصلی اش روی حمایت از فولبک خودش بود. این یعنی امباپه هیچ وقت آسودگی را تجربه نکرد و هیچ وقت هم فرصت پیدا نکرد به شکل کامل از مهارت هایش استفاده کند. در آن سمت زمین، عثمان دمبله و اشرف حکیمی روی هم 28 سانتر انجام دادند. داخل محوطه جریمه اما شانس مشخصا یار دورتموند بود، البته شاید این همان عنصری بود که ادین ترزیچ و کادر فنی اش امیدوار بودند در این بازی داشته باشند. تیم آلمانی قرار بود در همه جای زمین پرس شود، مقابل پاری سن ژرمنی که کارش مجبور کردن بازیکنان حریف به گرفتن تصمیمات سخت است. دورتموند اما کار خودش را درست انجام داد. در سمت مقابل هم پاری سن ژرمن هیچ وقت نتوانست با استفاده از برتری تاکتیکی، گلی که تمام هفته برای زدن آن تمرین کرده بود را به ثمر برساند.
شکستن کلیشهها
تمرکز بر تیرک ها و مالکیت توپ، نادیده گرفتن ماهیت مسابقهای است که در بستر نابرابریهای فراوان فوتبال مدرن اروپا برگزار شد. دورتموند و پاری سن ژرمن دو تیم همسطح نیستند. آنها نه به عنوان باشگاه، نه از نظر نحوهی مدیریت و نه برای رسیدن به اهداف، مشابه اداره نمیشوند. برای غلبه بر این کمبود، دورتموند نمایشی با قدرت ایستادگی فوقالعاده و فروتنی بسیار ارائه داد. حتی بازیکنان هنرمند و تکنیکی دورتموند هم در این بازی مانند بازیکنان کارگر عمل کردند. دیدن دویدن های بی امان ستارگان ظریفی مانند برانت، آدیمی و زابیتسر واقعا صحنه تاثیرگذاری بود. همین موضوع باعث جذابیت فوقالعاده بازی شد. دورتموند با تمام وجود جلوی ضربات ایستاد. دورتموند رنج کشید چون چاره دیگری نداشت. آنها آنقدر تیم بی نقصی نبودند که کمتر از تمام توانشان را بگذارند. امروز، فوتبال نوعی درخشش حسابشده و تمیز را جشن میگیرد. جشنهای برنامهریزیشده، تاکتیکهای بینقص و خونسردی با اعتماد به نفس؛ اینها مدهای فوتبال روز هستند و دورتموند به هیچکدام از آنها وفادار نماند. زانوی آنها گِلی شد، عرق کردند و از نشان دادن احساسات سختی روی چهره خودشان هم دریغ نکردند. اما هواداران دورتموند که از غرب آۀمان به پاریس سفر کرده بودند، غروری طوفانی را تجربه کردهاند؛ همان غروری که طرفداران همهی تیمها در طول زندگیشان به دنبال آن هستند و خیلی ها هرگز آن را تجربه نمیکنند. هفتهی گذشته، مارکو رویس اعلام کرد که در پایان فصل دورتموند را ترک میکند. رویس در فینال ۲۰۱۳ بازی کرد و در سالهای بعد متحمل مصدومیتهای وحشتناک، بدشانسی وحشتناک و افول تدریجی تیم در اطرافش شد. او برای مدتها اطمینان داشت که باشگاه را به عنوان یک اسطورهی مدرن ترک میکند، اما این فصل با اختلافی که میان او و ترزیچ بر سر دقایق بازی پیش آمد، در حال تبدیل شدن به یک فصلِ آخر کابوس وار بود. با این حال، در دل این لیگ قهرمانان فوقالعاده عجیب، این مشکل درون تیمی هم مانند خیلی دیگر از مشکلات، نه به چشم آمد و نه اهمیتی داشت. رویس در نیمه دوم به عنوان بازیکن تعویضی به میدان آمد، در کنار هم تیمیهایش جنگید و مصمم بود هر چه از بدن ۳۴ سالهاش باقی مانده است را بدهد. فردا کسی نمیپرسد که چگونه در این بازی پیروز شدید، فردا دیگر شوت هایی که به تیرک خورد اهمیتی نخواهند داشت. چیزی که مهم است، این است که دورتموند دوباره به فینال راه یافته است. هیچکس انتظارش را نداشت. نه از این مربی، نه از این بازیکنان، نه از این باشگاه. نه حالا، نه بعد از همهی این سالها.